کلاه از سر دقیقه برمیدارم برسر دلتنگی میگذارم هیچ زمانی ومکانی لیاقت بودنت را ندارد!
دقیقه ای که وامش را به تو ندهد ساعت هاوسالها بدهکارتوست.....
اجازه ی این اتاق این شهر در دست توست!نفس که میکشی خون جاری میشود توی رگ
خشک کوچه!!!
بیا با هم برویم میخواهم ماندنت را قاب بگیرم.........
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |